بهارانه
1- فرارسیدن سال نو را خدمت همه دوستان تبریک عرض میکنم.
2- به خاطر نبودن های این مدتم عذر میخوام؛ هم مشغله زیاد بود و هم سفری داشتم به... (به مورد پایین رجوع شود!!!)
3- برای اولین بار، سال تحویل را در حرم مطهر ثامن الحجج، حضرت علی ابن موسی الرضا(ع) بودم. لحظه سال تحویل صحن گوهرشاد حال و هوایی داشت، جای شما خالی...!
4- از همه دوستانی که این مدت لطف داشتند و نظر دادند و فرصت نشد که پاسخ محبت هاشون رو بدم عذر میخوام. امیدوارم بتونم در اسرع وقت جبران کنم.
5- مدت هاست شعر خاصی برای عرض کردن نیست فقط با یک رباعی و یک غزل آمده ام، که باز هم قدیمی است.
رباعی:
شب، واژه، غزل، چای، تغزل، باران
یک باغچه گل، چهچه بلبل، باران
با آمدن بهار، شعرم رویید...
ابیات تَرَم! مقدمتان گلباران *
* این مربوط به الان نیست، چون اخیرا هیچ شعری نروییده است!
و این غزل قدیمی که برای حال و روز من و شهرم متولد شد:
اگر عاشق شدن کفر است من ایمان نمیخواهم
اگر ایمان به نان بسته است، بوی نان نمیخواهم
به جز غم میهمانی خانه ام را در نمی کوبد
تمام عمر تنهایم ولی مهمان نمیخواهم!
اگرچه با چراغم شهر را پیموده ام هر شب
اگرچه خسته ام از دیو و دد، انسان نمیخواهم
سراپا درد دارم، درد دارم، درد تنهایی
به جز مردن برای درد خود درمان نمیخواهم
به مرگم راضی ام وقتی تنم خاک وطن باشد
به دور از خاک شهرم، عمر جاویدان نمیخواهم
من اینجا زنده ام حتی به زیر خاک گورستان
میان خاک غربت این بدن را جان نمیخواهم
زمین و آسمان و کهکشان راه شیری را
به قدر یک وجب از خاک خوزستان نمیخواهم!
دی ماه 88
التماس دعا
سید محمد مهدی شفیعی